والری ژیسکار دستن هم رفت، رئیسجمهور فرانسه در گرماگرم انقلاب ایران و از شرکتکنندگان در اجلاس گوادلوپ؛ اجلاسی که با توجه به رویدادهای داخلی ایران و تضعیف شدن روزافزون موقعیت حکومت وقت، به این استنباط رسید که حمایت از ماندن شاه احتمالاً بیچشمانداز است! و باید آماده قبول آن و تمشیت معادلات جدیدی از قدرت در ایران شد.
تا " دستن " برای بررسی و تصمیم مشترک در باره بحران انقلاب ایران به ضرورت تشکیل اجلاس گوادلوپ با شرکت رهبران سه قدرت مهم غربی دیگرِ آن زمان برسد، خمینی سه ماهی میشد که در پی رانده شدن از عراق به فرانسه رفته بود و در نوفل لوشاتو به تمشیت و تشدید خشم و خروش در ایران مشغول بود.
دستن در همان ابتدا یک بار تلاش کرده بود که خمینی را از فعالیت سیاسی در خاک فرانسه بازدارد و بعدتر هم درصدد برآمده بود او را به الجزایر اخراج کند و در هر دو بار هم با تعجب متوجه شده بود که حکومت شاه«فقید» با این اقدامات موافق نیست، چه از باب خراب نکردن بیشتر وجهه خودش و چه از باب نریختن نفت بر آتشی که در خیابانهای ایران شعلهور بود.
دستن از گزارشهایی که سفیر فرانسه از ایران میفرستاد و درک نماینده ویژه اعزامی خودش به تهران، دستمایهای ساخت برای برگزاری اجلاسی با سه رهبر یادشده، در گوادلوپ، مجمعالجزایری در غرب اقیانوس اطلس در دریای کارائیب که نام و آوازهاش در جهان با انقلاب ایران پیوند خورده است.
روز ۱۴ دی ۱۳۵۷ که اجلاس با شرکت دستن و جیمی کارتر (رئیسجمهور وقت آمریکا)، هلموت اشمیت (صدراعظم آلمان) و جیمز کالاهان (نخستوزیر بریتانیا) آغاز شد، دستن و اشمیت بیشتر به ادامه حمایت از شاه و فرستادن پیامی به شوروی تمایل داشتند مبنی بر این که در ایران خبری نخواهد شد و شما هم دست از پا خطا نکنید.
ولی وقتی که موضع تردیدآمیز کارتر و کالاهان را در اینکه شاه دوام بیاورد دیدند و بهخصوص با خبرهایی که در خلال سه روز اجلاس از تهران و خارج شدن هر چه بیشتر اوضاع از دست حکومت شاه میرسید، آنها نیز با موضع آمریکا و بریتانیا همراه شدند. نهایتاً تدبیر این شد که محکم پشت دولت بختیار بایستند و خمینی هم اگر سهمی از قدرت میخواهد، با این دولت که هنوز حمایت ارتش را دارد، کنار بیاید.
پیام اجلاس که به تهران رسید، شاه بیش از پیش خروج از کشور را ناگزیر یافت. ۹ روز بعد، در ۲۶ دی، این خروج رقم خورد و شاه برای همیشه از ایران رفت که رفت و مسیر تحولات هم به سمت و سویی رفت که افتد و دانی.
حالا ۴۲ سال پس از قیام و شورشی که در ایران به راه افتاد و برگزاری اجلاس گوادلوپ را ضروری کرد و ۴۲ سال پس از دست به دست شدن قدرت در ایران، آرزوی هر ایرانی این شده که نام کشورش برای چند صباحی هم که شده از صدر اخبار دور شود و آرامش و ثباتی سیاسی و اقتصادی به وجود آید و...
۴۲ سال پس از آن روزها، اوضاع همچنان به همان التهاب سال ۱۳۵۷ است، هرچند با رگههایی قویتر از بیم و ترس و تردید. حالا همه منتظر گوادلوپ احتمالی کوچکتری میان بایدن و مرکل و جانسون و مکرون (و پوتین و شی) یا نمایندگان آنها هستند تا شاید با همراهی و تمکین هسته سخت قدرت در ایران به قبول چرخشی در رویکردهای منطقهای و بینالمللیاش، برجامی احیا شود تا در وهله اول تنش کاهش یابد، تحریمها به میزانی سست شود وسیر قهقرایی در همه امور شاید که تداوم نیابد.
دستن در همان ابتدا یک بار تلاش کرده بود که خمینی را از فعالیت سیاسی در خاک فرانسه بازدارد و بعدتر هم درصدد برآمده بود او را به الجزایر اخراج کند و در هر دو بار هم با تعجب متوجه شده بود که حکومت شاه«فقید» با این اقدامات موافق نیست، چه از باب خراب نکردن بیشتر وجهه خودش و چه از باب نریختن نفت بر آتشی که در خیابانهای ایران شعلهور بود.
دستن از گزارشهایی که سفیر فرانسه از ایران میفرستاد و درک نماینده ویژه اعزامی خودش به تهران، دستمایهای ساخت برای برگزاری اجلاسی با سه رهبر یادشده، در گوادلوپ، مجمعالجزایری در غرب اقیانوس اطلس در دریای کارائیب که نام و آوازهاش در جهان با انقلاب ایران پیوند خورده است.
روز ۱۴ دی ۱۳۵۷ که اجلاس با شرکت دستن و جیمی کارتر (رئیسجمهور وقت آمریکا)، هلموت اشمیت (صدراعظم آلمان) و جیمز کالاهان (نخستوزیر بریتانیا) آغاز شد، دستن و اشمیت بیشتر به ادامه حمایت از شاه و فرستادن پیامی به شوروی تمایل داشتند مبنی بر این که در ایران خبری نخواهد شد و شما هم دست از پا خطا نکنید.
ولی وقتی که موضع تردیدآمیز کارتر و کالاهان را در اینکه شاه دوام بیاورد دیدند و بهخصوص با خبرهایی که در خلال سه روز اجلاس از تهران و خارج شدن هر چه بیشتر اوضاع از دست حکومت شاه میرسید، آنها نیز با موضع آمریکا و بریتانیا همراه شدند. نهایتاً تدبیر این شد که محکم پشت دولت بختیار بایستند و خمینی هم اگر سهمی از قدرت میخواهد، با این دولت که هنوز حمایت ارتش را دارد، کنار بیاید.
پیام اجلاس که به تهران رسید، شاه بیش از پیش خروج از کشور را ناگزیر یافت. ۹ روز بعد، در ۲۶ دی، این خروج رقم خورد و شاه برای همیشه از ایران رفت که رفت و مسیر تحولات هم به سمت و سویی رفت که افتد و دانی.
حالا ۴۲ سال پس از قیام و شورشی که در ایران به راه افتاد و برگزاری اجلاس گوادلوپ را ضروری کرد و ۴۲ سال پس از دست به دست شدن قدرت در ایران، آرزوی هر ایرانی این شده که نام کشورش برای چند صباحی هم که شده از صدر اخبار دور شود و آرامش و ثباتی سیاسی و اقتصادی به وجود آید و...
۴۲ سال پس از آن روزها، اوضاع همچنان به همان التهاب سال ۱۳۵۷ است، هرچند با رگههایی قویتر از بیم و ترس و تردید. حالا همه منتظر گوادلوپ احتمالی کوچکتری میان بایدن و مرکل و جانسون و مکرون (و پوتین و شی) یا نمایندگان آنها هستند تا شاید با همراهی و تمکین هسته سخت قدرت در ایران به قبول چرخشی در رویکردهای منطقهای و بینالمللیاش، برجامی احیا شود تا در وهله اول تنش کاهش یابد، تحریمها به میزانی سست شود وسیر قهقرایی در همه امور شاید که تداوم نیابد.
* کوتاه شده از: radiofarda